حق به تصویر و سیاست بازنمایی
در جهان تصویریِ معاصر، پرسش از «چه کسی حق دارد دیده شود» با همان شدتِ پرسشهای بنیادیِ حقوق بشر مطرح میشود. وقتی تصویرِ یک سوژهٔ حاشیهای — زن، جوان، یا معترض — توسط سازوکارهای قدرت محو، تقلیل یا تجرید میشود، فقط یک قاب عوض نمیشود؛ کرامت و امکانِ بیانِ او آسیب میبیند.
۱. بازنمایی بهمثابه میدانِ قدرت
بازنمایی هیچگاه خنثی نیست؛ هر قاب حاملِ گزینش، حذف و معناست. در جامعهای که رسانهها و دستگاههای رسمی تعیین میکنند چه چیزی مجاز به تصویر شدن است، خودِ تصویر به ابزارِ سیاست تبدیل میشود. سوژهای که از منظرِ رسمی نامرئی میگردد، از مناسبات قدرت بیرون رانده میشود و حقِ مشارکت فرهنگیاش محدود میشود — حقی که اسناد بنیادین حقوق بشر آن را تضمین کردهاند اما در عمل قابل تحقق نیست.
۲. سوژهٔ تصویری و کرامتِ زیسته
یکی از ابعادِ بنیادیِ حق به تصویر، نسبت میان تصویرِ تولیدشده و تجربهٔ زیستهٔ سوژه است. وقتی یک روایت تصویری از بیرون به سوژه تحمیل میشود — چه بهصورت سانسورِ مستقیم و چه بهصورت بازنماییِ سادهشده در سطح بینالمللی — فاصلهای میان «آنچه زندگی شده» و «آنچه نمایش داده میشود» پدید میآید. این فاصله، خود نوعی خشونتِ نمادین است که کرامت و شناخت هویتی را متزلزل میکند.
۳. تضاد میان دیدِ داخلی و روایتِ جهانی
آثار هنری و تصویریِ حاشیهنشین گاهی در سطح بینالمللی بهعنوان شواهدِ سرکوب یا مقاومت خوانده میشوند. چنین خوانشی ممکن است به دیدهشدن کمک کند، اما خطرِ دیگری هم دارد: سادهسازی و تبدیلِ تجربهٔ پیچیدهٔ زیست به نمادِ کلیشهای. این فرآیندِ دوگانه — دیده شدن از بیرون اما حذفِ صدای درونیِ سوژه — نشان میدهد که دیدهشدن به هر قیمتی نیز حقِ واقعیِ سوژه را تضمین نمیکند.
۴. چشمانداز حقوقی: از آزادی بیان تا حقِ مشارکت فرهنگی
قواعد بینالمللیِ حقوق بشر بر آزادی بیان و مشارکت در زندگی فرهنگی تأکید دارند؛ حقِ تصویر را میتوان زیرمجموعهٔ همین حقوق دید. اما وقتی نهادهای قانونی، سیاسی یا فرهنگی دسترسی به ابزارهای تصویر را محدود میکنند، تحقق این حقوقِ بنیادی مختل میگردد. بنابراین مبارزه برای حق به تصویر، نه فقط یک مسئلهٔ هنری که یک مطالبهٔ قانونی و حقوقی است؛ مطالبهای برای تضمینِ کرامتِ سوژه و مشارکت فعال او در تولیدِ معنا.
۵. پیامدهای اخلاقی و فلسفی
فلسفۀ بازنمایی ما را وامیدارد تا از خود بپرسیم: آیا تصویرِ ساختهشده میتواند نمایندهٔ کاملِ یک زندگی باشد؟ اگر پاسخ منفی است، پس نمیتوان به بازنماییِ بیرونی اکتفا کرد. از منظر اخلاقی، باید راههای گفتوگو و خودبازنمایی را تسهیل کنیم تا سوژه خود سخن بگوید — نه اینکه داستانش توسط دیگری روایت یا مصادره شود.
۶. جمعبندی: دفاع از حقِ تصویر به مثابهٔ دفاع از کرامت
دفاع از حقِ تصویر یعنی دفاع از امکانِ دیده شدنِ واقعی و معنادار. این امر مستلزم بازنگری در ساختارهای دسترسی به ابزارهای تصویری، حمایت از فضاهای مستقل تولید فرهنگی، و تقویتِ حقوق قانونیِ افراد برای بیان و مشارکت فرهنگی است. تا زمانی که بازنمایی ابزارِ قدرت باقی بماند، سوژهها صرفاً «نمایشداده» میشوند؛ اما وقتی حقِ تصویر به رسمیت شناخته شود، هر قاب میتواند محلی برای بازشناسی و کرامت گردد — نه محلی برای تقلیل و مصرف.
این نوشته در پی آن است که نشان دهد بازنمایی صرفاً مسئلهای زیباییشناختی نیست؛ بلکه صحنهٔ نبردی برای حقوق، هویت و کرامت انسانی است. اصلاحِ این صحنه نیازمند هم کنش فرهنگی است و هم مطالبهای حقوقی.
#مهساامینی #vvmiran @baschariyat #MahsaAmini
