پس از انقلاب ۱۳۵۷، نظام آموزشی ایران مسیری متفاوت از اهداف علمی و توسعهای طی کرد. به جای تقویت مهارتهای علمی، دانشگاهها و مدارس به ابزار تبلیغ و کنترل ایدئولوژیک بدل شدند. نتیجه؟ فرار مغزها، کاهش کیفیت علمی و نسلی که بیشتر از پرسش، تمرین اطاعت آموخته است.
۱. اسلامیزهسازی برنامههای درسی
محتوای کتابها و سرفصلها از همان ابتدا بازنویسی شد تا همسو با ایدئولوژی باشد. علم، تاریخ و حتی ادبیات در قالبی تبلیغاتی ریخته شد.
بهجای پرورش ذهنِ پرسشگر، آموزش در ایران به تمرینِ پاسخگویی مطابق روایت رسمی بدل شد.
۲. پاکسازی اساتید و دانشجویان
اخراجها و محدودیتها , دانشگاه را از تجربه و اندیشههای متنوع خالی کرد. دانشگاه دیگر مرکز آزاداندیشی نبود؛ بلکه به میدان آزمون وفاداری سیاسی بدل شد.
۳. نابرابری و خصوصیسازی
سیاستهای اقتصادی باعث شدند آموزش عمومی تضعیف شود و آموزش باکیفیت به کالایی لوکس بدل گردد. شکاف طبقاتی در آموزش، فرصت برابر را نابود کرد.
۴. آموزش دشمنسازی
کتابهای درسی سرشار از تصویرسازیهای جنگی و دشمنمحور شدند. دانشآموز نه شهروند نقاد، بلکه سرباز آماده فرمان دیده شد.
۵. بحرانهای اخیر
ماجرای کرونا و حملات به مدارس دخترانه ضعف و ناکارآمدی را آشکارتر کرد. پاسخگویی شفاف و راهحلهای واقعی جایش را به انکار و بیتفاوتی داد.
۶. نتیجهگیری
آموزش و پرورش پس از انقلاب به جای تقویت جامعهٔ علمی و توسعه، در خدمت سیاست و ایدئولوژی قرار گرفت. بازگرداندن آزادی علمی و برابری آموزشی، تنها راه خروج از این بنبست تاریخی است.
منابع:
مطالعات انتقادی درباره اسلامیزهسازی در دانشگاههای ایران
گزارشها درباره پاکسازی و محدودیتهای دانشگاه
تحقیقات بینالمللی درباره نابرابری آموزشی در ایران
گزارشهای حقوق بشری درباره حملات به مدارس دخترانه
کانون دفاع از حقوق بشر
# مهسا امینی
bashariyat@
#Mahsa Amini
#vvmiran