پرستاران خاموش؛ رنجِ بیپایان زنان در سایه بیعدالتی نظام سلامت
در حالی که نظام سلامت ایران بر دوش زنان پرستار استوار مانده، این ستونهای بیصدا زیر بار بیعدالتی، فشار کاری و بیتوجهی فرو میریزند.
کمبود شدید نیرو، استخدام ناکافی، و معوقات مزمن مالی، پرستاران را به قربانیان خاموش ساختار معیوب و مردسالار نظام اداری بدل کرده است.
در چنین شرایطی، مفهوم «مراقبت» از معنا تهی میشود و بیمارستانها به میدان فرسایش روح و جسم تبدیل میشوند؛
جایی که انسان، نه هدف، بلکه ابزار بقا برای سیستمی بیروح است.
نظام پرستاری کشور از کمبود شدید نیرو و بیتوجهی ساختاری رنج میبرد. رئیس کل سازمان نظام پرستاری اعلام کرده است که تعداد پرستاران در ایران تقریباً نصف استاندارد جهانی است.
این یعنی میلیونها بیمار در کشور، در شرایطی درمان میشوند که پرستارشان، با فرسودگی مزمن، بیخوابی و اضافهکاری اجباری روبهروست.
در واقع، «سلامت» در ایران، بر پایه رنج و استثمار نیروی انسانیِ پرستاران بنا شده است.
اما در عمق این بحران، مسئلهای فراتر از کمبود نیرو نهفته است: تبعیض ساختاری علیه زنان.
از آنجا که اکثریت پرستاران زن هستند، نظام سلامت با سکوت خود، به شکلی نظاممند، بهرهکشی از نیروی کار زن را نهادینه کرده است.
این بهرهکشی نه تنها در دستمزد و جایگاه شغلی، بلکه در نادیدهگرفتن کرامت انسانی آنان جلوهگر است.
پرستار در این ساختار، نه کنشگر آگاه و مسئول، بلکه کارگر بینامی است که زیر فشار بیعدالتی ناپدید میشود.
نقض اصول قانون اساسی و حقوق بشر
بر اساس اصل ۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت موظف است تبعیضات ناروا را برطرف کرده و امکانات عادلانه برای همه ایجاد کند.
اما تبعیض ساختاری علیه پرستاران، بهویژه زنان، آشکارا نقض این اصل است.
همچنین، اصل ۲۹ همین قانون، برخورداری از خدمات بهداشتی و درمانی را حقی عمومی میداند که دولت باید آن را برای همه فراهم کند؛
اما وقتی نیروی انسانی نظام سلامت خود در فقر، استثمار و بیعدالتی غوطهور است، این حق در عمل از بین رفته است.
در سطح بینالمللی نیز، ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر بر حق هر فرد بر شرایط عادلانه و رضایتبخش کار تأکید دارد.
اضافهکاری اجباری، تأخیر در پرداخت دستمزد، و نادیده گرفتن کرامت انسانی پرستاران، مصداق روشن نقض این ماده است.
به بیان دیگر، آنچه در بیمارستانهای کشور جریان دارد، نه خدمت به سلامت انسان، بلکه فرسایش نظاممند انسانیت است.
اخلاقِ مراقبت و بحران انسانیت
در فلسفه اخلاق، مراقبت به معنای پیوندی است میان انسانها، در سطحی فراتر از وظیفه و قانون.
اما در جامعهای که پرستار، خود بیپناه و فرسوده است، مراقبت از دیگری به کنشی از سر اجبار بدل میشود.
در این وضعیت، نظام سلامت از اخلاق تهی و به صنعتی بوروکراتیک تبدیل میشود که انسان در آن، ابزار کارکرد سیستم است نه غایت آن.
بازگرداندن کرامت به پرستار، یعنی بازگرداندن روح به نظام سلامت.
بدون عدالت برای پرستاران، هیچ بهبودی برای جامعه متصور نیست؛ زیرا سلامت اجتماعی، از دل احترام به انسان میجوشد، نه از سرکوب و بیتفاوتی نسبت به او.