۱۷ مهر ۱۴۰۴

«ایرانِ زخم‌خورده، اما زنده»




ایران، سرزمینی است که در رگ‌هایش تاریخ می‌جوشد و در دلش زخم‌های بی‌پایان نهفته است.

سال‌هاست که درد در چهره‌ی مردمش نشسته؛

چشمه‌هایش خشکیده، کوه‌هایش تشنه مانده، و صدای خنده از خیابان‌ها رفته است.

اما در عمق همین خاک سوخته، هنوز ریشه‌ای از ایمان و عشق زنده است —

ریشه‌ای که نه بادِ ناامیدی می‌تواند بخشکاندش،

و نه غبار فراموشی می‌تواند بر آن بنشیند.


شعری که در ادامه می‌خوانید، ندایی است از دل یک ایرانی؛

دردی‌ست از وطنِ زخمی، و ایمانی‌ست به دوباره برخاستن او.


ایران زخم‌خورده‌ی من


ای وطنم، ای خانه‌ی بی‌سقف و بی‌چراغ،

ای خاک خسته، پر از درد و آتش داغ،

دست کسانی که ترا زخم زدند،

بر شانه‌هایت رد خون و رنج زدند.


آب از دل کوه‌ها رفته، نان از دل کشت،

دل‌ها فروخته‌اند، وجدان‌ها در مشت.

جوانت در تب فردا خسته و پژمرده،

پیرت در آه امروز، غمگین و افسرده.


خیابان‌هایت خالی از صدای شادی،

کوچه‌هایت پر از بغض و اندوه سردی.

نمادهای تاریخی‌ات در خاک و دود،

خاطره‌هایت محصور در تاریکی و دود.


بر تخت زر نشسته‌اند کسانی بی‌خبر،

می‌فروشند مردم را به قیمت درهم.

حقوقت لگدمال، امیدت در قفس،

اما هنوز، هنوز نفس می‌کشد این نفس.


در زیر خاک سوخته و دل شکسته‌ات،

دانه‌ای از ایمان و مقاومت مانده،

و روزی دوباره، از دل این سیاهی‌ها،

طلوع انسان و عشق و امید خواهد رُست.


ای ایران من! ای خانه‌ی دل‌های خسته،

هرچند زخمی، اما هنوز عاشق هستی،

هرچند رنجور، اما هنوز ایستاده‌ای،

هرچند غبارگرفته، اما هنوز زنده‌ای.


آه ای خاکم، ای دل بزرگ و پرغرور،

چشم به راه روزی باش که دوباره نور

بر کوچه‌ها و خیابان‌هایت بتابد،

بر شانه‌های خسته‌ات آرامش بنشیند،

و مردمت با لبخند و دل آزاد

بار دیگر زندگی کنند در وطن آباد.



کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

# مهسا امینی 

# bashariyat @



جمع‌آوری فرش‌های حرم کربلا و جایگزینی با فرش‌های عربستانی؛ تحلیل حقوق بشری و فرهنگی تصمیم مدیریت حرم کربلا برای جمع‌آوری ...