گاهی خبرها فقط خبر نیستند؛ زخمیاند که روی دل آدم باز میشوند.
وقتی خواندم که بیست درصد از مردم کشورم غذای کافی برای خوردن ندارند، دلم فرو ریخت.
نه از گرسنگیِ تن، بلکه از گرسنگیِ عدالت.
ما کشوری هستیم با خاکی حاصلخیز، با خورشید و آب و نیروی انسانیِ فراوان…
اما چه شد که حالا بخش بزرگی از مردم، نان را با دلهره میخرند و گوشت را با حسرت نگاه میکنند؟
چه شد که کودکانی، سهمشان از کودکی، لقمهای نان خالی شد و لبخندشان رنگ کمخونی گرفت؟
در قانون ما نوشتهاند که «خوراک، حق هر انسان است».
در دین ما گفتهاند که «گرسنه را سیر کنید».
در وجدان ما فریاد میزند که «هیچکس نباید شرمندهی سفرهاش باشد».
اما واقعیت… با همهی این حرفها بیرحمتر است.
ناامنی غذایی فقط کمبود غذا نیست؛ کمبودِ امید است.
وقتی پدر نتواند برای فرزندش یک وعدهی گرم فراهم کند، روحش فرومیپاشد.
وقتی مادری بین خرید دارو یا برنج یکی را انتخاب میکند، آنجاست که «کرامت انسانی» میمیرد.
ای کاش این آمارها، فقط عدد بودند.
اما پشت هر عدد، چهرهای انسانی، اشکی واقعی و دلی شکسته پنهان است.
ما به نان نیاز داریم، اما بیش از آن، به انصاف، عدالت و انسانیت نیازمندیم.
ای کاش دوباره روزی برسد که هیچ کودکی در این سرزمین با شکم خالی نخوابد،
و هیچ مادری شرمندهی نگاه فرزندش نباشد.
آن روز، شاید بتوان گفت:
قانون و وجدان، دوباره به سفرهی مردم بازگشتهاند...
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
# مهسا امینی
#vvmiran
#Mahas Amini
bashariyat@
#ناامنی_غذایی
#قانون_اساسی
#حقوق_بشر