۱. از ترس تا ساختار؛ تعریف فلسفی هموفوبیا
واژهٔ «هموفوبیا» در ظاهر به معنای «ترس از همجنسگرایی» است، اما در عمق، حکایت از سازوکاری فرهنگی و سیاسی دارد که از تفاوت میهراسد. این هراس، خود را در زبان، در قانون و در رفتارهای اجتماعی بازتولید میکند.
هموفوبیا تنها یک پیشداوری فردی نیست، بلکه نظمی اجتماعی است که بر بدن، هویت و زندگی انسانها سلطه میورزد. از دید جامعهشناسی قدرت، این ترس، محصول ترکیبِ دین رسمی، سنت مردسالار و ساختار حقوقی محدودگر است.
۲. قانون اساسی ایران و حذفِ ضمنی هویتهای جنسی
در ظاهر، اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از «کرامت انسانی» و «رفع تبعیضات ناروا» سخن میگوید. اما در عمل، این اصول تنها بر بخشی از جامعه قابل اعمال تلقی میشوند.
نه تنها هیچ مادهای برای حمایت از اقلیتهای جنسی وجود ندارد، بلکه قوانین جزایی ایران (بهویژه مواد مربوط به روابط جنسی) بهگونهای تنظیم شدهاند که وجود این هویتها را انکار یا مجازات میکنند.
بدینسان، میان مفهوم «کرامت انسانی» در قانون اساسی و «حق بر هویت» در اعلامیه جهانی حقوق بشر، شکافی عمیق شکل گرفته است؛ شکافی که به بهای زیستِ خاموش هزاران انسان تمام میشود.
۳. اعلامیه جهانی حقوق بشر؛ معیار فراموششده
ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید: «تمام انسانها آزاد و برابر در کرامت و حقوق زاده میشوند.»
اما در نظامهای اقتدارگرا، از جمله در ایران، این جمله به گزارهای تزئینی بدل شده است.
وقتی هویتهای جنسی متفاوت با برچسب «انحراف» یا «گناه» حذف میشوند، معنای آزادی و برابری نیز تهی میشود.
این تضاد میان تعهدات بینالمللی و واقعیت ملی، از مهمترین نشانههای نقض ساختاری حقوق بشر در ایران است.
۴. بدن، هویت و سیاستِ شرم
در جامعهای که بدن زنانه و بدن متفاوت کنترل میشود، «شرم» به ابزاری سیاسی بدل میگردد.
انسانها از کودکی میآموزند که جنسیت و تمایل خود را پنهان کنند، تا زنده بمانند.
این پنهانسازی اجباری، شکلی از شکنجه روانیست که نه در سلولهای زندان، بلکه در خانهها، مدارس و خیابانها جاری است.
آنچه هموفوبیا مینامیم، در حقیقت ادامه همان نظامی است که بدن را ابزار نظم میداند، نه تجلی آزادی.
۵. روایت بیصداها؛ زندگی زیر سایه قانون
بسیاری از جوانان ایرانی که خود را دگرجنسگرا نمیدانند، در چرخهای از ترس، طرد و فشار زندگی میکنند.
آنان ناگزیرند در سکوت، نقش دیگری بازی کنند تا امنیتشان حفظ شود.
اما هر سال، روز ۲۱ مه یادآور این است که این سکوت، نوعی مرگ تدریجی است؛ مرگی که قانون آن را مشروع جلوه میدهد.
وقتی قانون از کرامت سخن میگوید، اما تفاوت را به رسمیت نمیشناسد، کرامت نیز به امتیاز بدل میشود — نه حق.
۶. راهی بهسوی رهایی؛ آموزش و تغییر گفتمان
آزادی از هموفوبیا تنها از مسیر قانون نمیگذرد؛ بلکه از آگاهی و گفتوگو آغاز میشود.
آموزش جنسی، تربیت حقوقی، و رسانههای آزاد میتوانند در تغییر گفتمان عمومی نقش بنیادین ایفا کنند.
در کشوری که کلمات ممنوعاند، نامبردن از «خودِ متفاوت» خود عملی شجاعانه است.
این شجاعت، نخستین گام در بازپسگیری انسانیت از دلِ ترس است.
۷. نتیجهگیری: روزی برای دیدن، نه قضاوت
روز جهانی مقابله با هموفوبیا، در ایران نه جشن، که سوگواری برای حق زیستن است.
اما همین یادآوری، نخستین گام در مسیر تغییر است: دیدن انسان در تمام تنوعش.
شاید در آیندهای نه چندان دور، جامعهای ساخته شود که در آن «دیگری» به معنای تهدید نباشد، بلکه نشانهای از گسترهی زیبای انسانیت باشد.
۸. بازتاب در شبکههای اجتماعی ایران؛ از سکوت تا شجاعت
هر سال در حوالی ماه مه، کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی، زیر سایه فیلترینگ و تهدید، از رنگینکمان مینویسند؛ اما نه برای نمایش، بلکه برای بقا.
این نوشتهها اغلب با نامهای مستعار، نمادهای پنهان یا عکسهایی از دستهای درهمتنیده منتشر میشود — نشانههایی کوچک اما بزرگتر از ترس.
واکنش عمومی جامعه اما دوپاره است: بخشی از نسل جوان با واژگانی تازه از «حق بر تفاوت» سخن میگوید، در حالی که بخشی دیگر هنوز با زبان قضاوت و شرم مینگرد.
همین تضاد، صحنهٔ کوچک اما واقعی نبرد فرهنگی در ایران امروز است؛ نبردی میان سکوتِ تحمیلشده و شجاعتِ گفتن.
این مقاومت دیجیتال، ادامهٔ همان مبارزهای است که در خیابانهای «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد — جنبشی که نشان داد کرامت انسانی قابل تقسیم نیست.
از زنان تا دگرباشان، از زندانیان سیاسی تا کارگران؛ همه در یک خواست مشترک جمع میشوند: حق زیستن با کرامت.
— کانون دفاع از حقوق بشر
#حقوق_بشر #vvmiran #MahsaAmini #مهساامینی #کانون_دفاع_از_حقوق_بشر @baschariyat #هموفوبیا #LGBTQ #ایران #زن_زندگی_آزادی