۱۵ آبان ۱۴۰۴

تیراندازی در کوهدشت؛ حق حیات و قانونِ فراموش‌شده

روز گذشته در شهرستان کوهدشت، شلیک مستقیم نیروهای انتظامی به سوی خودروی یک شهروند عادی، مرگ تلخی را رقم زد. حادثه‌ای که نه نخستین است و نه آخرین؛ و هر بار با جمله‌ای تکراری آغاز می‌شود: «تیراندازی مأموران منجر به مرگ یک شهروند شد.» این واقعه بار دیگر وجدان جمعی جامعه را به پرسشی بنیادی فرا می‌خواند — آیا «حق حیات» در ایران، هنوز یک حق است یا امتیازی برای عده‌ای خاص؟

۱. واقعیت بیرونی و حقیقت درونی

در نگاه نخست، ماجرا ساده است: نیروهای انتظامی به خودرویی مشکوک مشکوک می‌شوند، فرمان ایست می‌دهند، و گلوله شلیک می‌شود. اما در عمق ماجرا، مسئله چیزی فراتر از یک تیراندازی است. این واقعه نشانه‌ای است از ضعفِ نهادینه در آموزش، فقدان نظارت و سستیِ اخلاقِ مسئولیت. وقتی جان انسان به آسانی در آتش شک و اضطرابِ مأموران خاکستر می‌شود، باید پرسید چه چیزی در دستگاهِ قانون‌مداری فروپاشیده است؟

۲. قانون اساسی و حق مصونیت از خشونت

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل بیست‌ودوم، «حیثیت، جان، مال و مسکن افراد» را از تعرض مصون دانسته و در اصل سی‌ودوم و سی‌وسوم، دستگیری و مجازات را منوط به حکم قانونی کرده است. با این حال، در بسیاری از پرونده‌های مشابه، مأموران بدون حکم قضایی و در غیاب تهدید واقعی اقدام به شلیک کرده‌اند. چنین رفتاری نقض مستقیم اصل ۳۴ قانون اساسی است که حق دادخواهی را برای همه شهروندان تضمین می‌کند — حقی که قربانیان بی‌دفاع هرگز فرصت استفاده از آن را نمی‌یابند.

۳. اعلامیه جهانی حقوق بشر و حق حیات

مادهٔ سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح می‌کند: «هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.» تیراندازی بی‌ضابطه، حتی اگر در پوشش «عملیات انتظامی» انجام شود، شکلی از اعدام خودسرانه است و نقض فاحش همین ماده به شمار می‌رود. همچنین مادهٔ پنجم این اعلامیه، هرگونه رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز را ممنوع کرده است. جان انسانی که بی‌محاکمه از میان می‌رود، نشانگر فروپاشی معنای عدالت در عمل است.

۴. تحلیل فلسفی: مرگ به‌مثابه نشانه‌ی بی‌عدالتی ساختاری

در فلسفه‌ی سیاسی، هرگاه دولت از ابزار قدرت برای حذف تهدیدهای خیالی استفاده کند، مرز میان «حافظ امنیت» و «عامل خشونت» محو می‌شود. همان‌گونه که میشل فوکو هشدار داده بود: دولت مدرن می‌تواند همزمان «زندگی را مدیریت» و «مرگ را توجیه» کند. در کوهدشت، مرگ یک شهروند در تیراندازی، نه فقط یک واقعه‌ پلیسی بلکه رویدادی فلسفی است؛ زیرا نشان می‌دهد که در نظام کنونی، امنیت به بهای انکارِ انسانیت به دست می‌آید.

۵. بازتاب اجتماعی و اخلاقی

جامعه‌ای که مرگ را بی‌پاسخ می‌گذارد، آرام‌آرام حس مسئولیت را از دست می‌دهد. مردمِ کوهدشت این روزها با دو احساس متناقض زندگی می‌کنند: ترس از نیروهای حافظ امنیت و نیاز به همان نیروها برای احساس امنیت. این دوگانگی، اخلاق اجتماعی را فرسوده می‌کند و پایه‌های اعتماد عمومی را از میان می‌برد.

۶. راه برون‌رفت و ضرورت پاسخگویی

آنچه امروز نیازمند آنیم، نه بیانیه‌های توجیهی، بلکه پاسخگویی نهادی است. تشکیل کمیته‌های مستقل حقیقت‌یاب، اصلاح آموزش نیروهای انتظامی، و پذیرش نظارت مدنی از سوی نهادهای غیردولتی، گام‌هایی ضروری برای بازسازی اعتماد مردم‌اند. سکوت در برابر نقض حق حیات، همدستی با مرگ است.

۷. جمع‌بندی

تیراندازی کوهدشت تنها یک تراژدی محلی نیست؛ انعکاسِ بیماری ساختاریِ «خشونت مشروع» در دل ساختار قدرت است. تا زمانی که قانون به سلاح پاسخ ندهد و عدالت بر گلوله غلبه نکند، این چرخه‌ی اندوه ادامه خواهد داشت. بازگشت به اصول قانون اساسی، احترام به اعلامیه جهانی حقوق بشر، و بازتعریف مفهوم امنیت بر پایه‌ی کرامت انسانی، تنها راه رهایی از این تکرار است.

#مهساامینی #vvmiran #حقوق_بشر @baschariyat

جمع‌آوری فرش‌های حرم کربلا و جایگزینی با فرش‌های عربستانی؛ تحلیل حقوق بشری و فرهنگی تصمیم مدیریت حرم کربلا برای جمع‌آوری ...