۱. فقر زمان؛ زندگی که فقط برای زندهماندن مصرف میشود
مردمی که سه شیفت کار میکنند، یا در صفهای درمان، ادارات، بانکها، نانوایی و بنزین ساعتها وقت میگذرانند، گرفتار فقر زمان هستند.
وقتی همه عمر یک فرد صرف دویدن برای ابتداییترین نیازها میشود، فرصتی برای رشد فردی، آموزش، اندیشیدن، یا حتی استراحت باقی نمیماند.
این محرومیت از «حق زمان» یکی از عمیقترین اشکال نقض حقوق بشر است و در ایران به پدیدهای ساختاری تبدیل شده است.
۲. فقر آرامش؛ جامعهای که هر روز با اضطراب بیدار میشود
گرانی، بیکاری، آینده نامعلوم، اخبار تلخ و سرکوب مدنی، آرامش را از مردم ربوده است.
در چنین فضایی، انسان حتی اگر غذایش تأمین باشد، آرامش ندارد.
حق برخورداری از سلامت روان، در اسناد بینالمللی جزو حقوق بنیادین بشر است، اما جامعه ایران امروز با نوعی اضطراب جمعی مزمن روبهروست؛ اضطرابی که به افسردگی، خشم، خشونت خانگی و انزوای اجتماعی منتهی میشود.
فقر آرامش، فقر جسم نیست؛ فقر روح است.
۳. فقر آزادی؛ ریشه مشترک همه فقرها
اگر فقر را از ریشه بخواهیم تحلیل کنیم، به فقر آزادی میرسیم.
وقتی آزادی بیان محدود است، آزادی انتخاب اقتصاد از بین میرود؛
وقتی آزادی اعتراض سرکوب میشود، عدالت اجتماعی به تعویق میافتد؛
وقتی آزادی رسانه وجود ندارد، فساد رشد میکند و نابرابری تشدید میشود.
در نتیجه: فقر جسم، فقر زمان و فقر آرامش همه فرزندانی از یک مادرند — محرومیت از آزادی.
حقوق بشر؛ جایی که این سه فقر به هم میرسند
در اعلامیه جهانی حقوق بشر، انسان باید از «زندگی شایسته، آزادی، امنیت، آسایش و فرصت رشد» برخوردار باشد.
اما وقتی مردم از زمان، آرامش و آزادی محروم میشوند، این بندها فقط روی کاغذ میمانند.
در ایران امروز، بسیاری از شهروندان تجربه مشترکی دارند:
تقلا برای بقا، نه زندگی.
این دقیقاً همان نقطهای است که محرومیت اقتصادی به نقض حقوق بشر تبدیل میشود.
جمعبندی: فقر پنهان، عمیقتر از فقر نان
جامعهای که زمانش ربوده شده، آرامشش گرفته شده و آزادیاش محدود شده، جامعهای است که در سکوت، آهسته فرسوده میشود.
این فقر پنهان، خطری است که آینده را میبلعد؛ زیرا انسان بدون امید، بدون زمان و بدون آزادی، فقط «وجود دارد» — زندگی نمیکند.
و بازگرداندن کرامت انسانی تنها وقتی ممکن است که این سه فقر دیده شوند، نامگذاری شوند و در موردشان حرف زده شود.
#مهساامینی #vvmiran @baschariyat #MahsaAmini