گرسنگیای که دیده نمیشود
گرسنگی جسم، دردش مشخص است؛ اما گرسنگی عاطفی آهسته و بیصدا جامعه را فرسوده میکند.
وقتی انسان بهجای آرامش، هر روز با ترس هزینهها، با بیثباتی کار، با فشار روانی و بیعدالتی مواجه میشود، روح او گرسنه میماند.
این همان جایی است که فقر از محدوده اقتصاد خارج میشود و وارد قلمرو کرامت انسانی میگردد.
فقر عاطفی، نقض حقوق بشر
در اعلامیه جهانی حقوق بشر، «رفاه» و «زندگی شایسته انسانی» فقط به معنای غذا و سرپناه نیست؛ بلکه شامل سلامت روانی، آرامش، روابط انسانی و امنیت زندگی نیز میشود.
اما در ایران امروز، فشار اقتصادی، سرکوب اعتراضات، ناامنی شغلی و ترس دائمی از آینده، مردم را دچار نوعی خشکیدگی عاطفی کرده است:
دیگر نه توان عشقورزی مانده، نه انرژی امید، نه فرصت نفسکشیدن.
این دقیقاً نقض حق «کرامت انسانی» است.
وقتی معنا هم تبدیل به کالای لوکس میشود
انسانی که برای زندهماندن میجنگد، دیگر فرصتی برای «زندگیکردن» ندارد.
این همان لحظهای است که معنا، امید و آرزو تبدیل به کالاهایی لوکس میشوند؛ کالاهایی که فقط بخشی کوچک از جامعه قدرت دسترسی به آن را دارد.
در چنین وضعیتی، جامعه نهفقط فقیر، بلکه بیحس میشود.
ایران امروز؛ زخمی از درون
امروز میلیونها نفر در ایران با باری بر دوش زندگی میکنند که دیده نمیشود:
خستگی روانی، ترومای جمعی، ناامیدی از عدالت، و حس مزمن «تنها رها شدن».
این گرسنگی درونی، نتیجه مستقیم ساختارهایی است که به جای حمایت از شهروند، بر کنترل او تمرکز کردهاند.
جایی که مردم باید معنای زندگی را از دل فشار و تبعیض بیرون بکشند، نمیتوان از جامعهای سالم سخن گفت.
جمعبندی
اگر کسی بخواهد معنای وضعیت امروز ایران را بفهمد، باید فراتر از سفرهٔ خالی نگاه کند؛ باید به دلهای خالی نگاه کند.
گرسنگی عاطفی یعنی جامعهای که حتی در لحظات شادی هم لبخندش لرزان است.
و تا زمانی که کرامت انسانی، امنیت روانی و امید به آینده بازنگردد، هیچ سیاست حمایتی واقعی شکل نخواهد گرفت.
#مهساامینی #vvmiran @baschariyat #MahsaAmini