از شعار همدلی تا واقعیت گرسنگی
امروز تورم، سقوط ارزش پول ملی، حقوقهای حداقلی و نبود امنیت شغلی، میلیونها انسان را در وضعیتی قرار داده که حتی نان، میوه و دارو به «کالای لوکس» تبدیل شده است. این همان نقطهای است که فاصلهی میان گفتار رسمی و زندگی واقعی مردم، به شکافی عمیق و دردناک تبدیل شده است.
سخنی که روزی دربارهٔ همدلی با فقرا گفته شد، اکنون در مقابل واقعیت موجود، بیشتر شبیه شاهدی تاریخی است بر اینکه چگونه نظام حکمرانی از فهم رنج مردم فاصله گرفته است.
تحلیل حقوقی: آیا فقر یک نقض حقوق بشر است؟
بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر، هر انسان حق دارد از سطحی از زندگی برخوردار باشد که سلامت، معیشت و کرامت او را تأمین کند.
همچنین اصل ۳۱ و ۴۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت را موظف میکند که نیازهای اساسی مردم را فراهم کند.
اما امروز، نقض این تعهدات نه پدیدهای موردی، بلکه ساختاری است:
کودکان کار، کارگران بدون امنیت شغلی، سالمندان بدون حمایت، معلولانی که با درآمد ناچیز رها شدهاند—همه اینها نشان میدهد که فقر در ایران صرفاً یک مشکل اقتصادی نیست؛ بلکه نوعی **نقض سازمانیافته حقوق بشر** است.
فلسفه رنج: وقتی درد مردم به آمار تبدیل میشود
فقر تنها خالی بودن سفره نیست؛ بلکه خالی شدن تدریجی روح و امید انسانهاست.
جامعهای که تماشای گرسنگی را عادی میکند، آرامآرام حس همدلی، اخلاق عمومی و اعتماد اجتماعی خود را از دست میدهد.
این همان نقطهای است که فلسفهٔ اخلاق به ما هشدار میدهد: بیحسی نسبت به رنج دیگران، آغازِ فروپاشیِ معنای انسانیت است.
فقر امروز ایران؛ آینهای روبهروی حکومت
اگر بنا باشد گفتهٔ «کسی که رنج فقرا را حس نکند، نمیتواند به فکر آنان باشد» معیار قرار گیرد، امروز وضعیت معیشت مردم بهترین محک برای صداقت حکومت در ادعاهای اخلاقی و دینی است.
اما واقعیت موجود تلخ است: سیاستگذاریها، نه از احساس رنج مردم، بلکه از محاسبات قدرت، بودجههای نظامی، نهادهای غیرپاسخگو و اولویتهای سیاسی تغذیه میشود.
نتیجه آنکه فقر در ایران نه یک حادثه، بلکه محصول زیستِ بلندمدت تحت ساختاری است که شنیدن صدای فقرا را به حاشیه رانده است.
در نهایت، سخنی که روزی از زبان رهبر انقلاب آمده بود، امروز بیشتر از همیشه به شکل پرسش به جامعه بازگشته است:
چه کسی امروز رنج گرسنگان را احساس میکند؟
#مهساامینی #MahsaAmini #vvmiran @baschariyat