۱. خستگی ساختاری؛ نه یک حادثه، بلکه یک روش
در بسیاری از جوامع اقتدارگرا، «فرسودگی مردم» به یک روش حکمرانی تبدیل میشود.
ساعتها معطلی اداری، نبود شفافیت، قوانین متناقض، نبود عدالت اقتصادی، و بحرانهای دستساز باعث میشود انسان همیشه در حال دویدن برای جبران عقبماندگیها باشد.
وقتی مردم دائماً درگیر تأمین ابتداییترین نیازهای خود باشند، زمان و انرژی برای پرسیدن، اعتراض کردن و مطالبهگری باقی نمیماند.
۲. این خستگی در ایران چگونه ایجاد میشود؟
افزایش قیمتهای روزانه، نوسان ارز، نبود امنیت شغلی، ترس از آینده، سانسور رسانهها، برخورد با اعتراضات، و بحرانهای اجتماعی مثل کمبود دارو، نان یا مسکن، همه یک نتیجه مشترک دارند:
فرسایش روحی مردم.
این وضعیت شبیه به جنگی روزانه است؛ جنگی که بدون گلوله، اما با هزینه روانی شدید ادامه دارد.
۳. خستگی جمعی چگونه تبدیل به سکوت جمعی میشود؟
انسان خسته، دنبال «آرامترین مسیر» میگردد، حتی اگر آن مسیر ناعادلانه باشد.
وقتی مردم احساس کنند توان تغییر ندارند، ترجیح میدهند سکوت کنند، دور شوند، مهاجرت کنند، یا فقط «تحمل» کنند.
این سکوت، برای ساختار قدرت، بسیار مطلوب است؛ چون هزینه حکمرانی را کاهش میدهد و اعتراض را کمرنگ میکند.
۴. نقض حقوق بشر در سایه خستگی
بر اساس اسناد بینالمللی، حق مردم برای داشتن زندگی آرام، امنیت روانی، آزادی بیان و مشارکت اجتماعی جزو حقوق بنیادین بشر است.
اما وقتی مردم درگیر فشار اقتصادی، ترس و فرسودگی مزمن میشوند، این حقوق عملاً از آنان گرفته میشود.
در واقع خستگی یک مکانیزم خاموشِ سرکوب است.
۵. چرا بازسازی امید، یک عمل سیاسی است؟
در جامعهای که خسته نگه داشته میشود، امید یک فعالیت انقلابی است.
چون امید، انسان را دوباره به قدرت اعتراض، خواستن و تغییر میرساند.
هر قدم کوچک برای بازیابی انرژی، آگاهی و کرامت، تلاشی علیه سیاست فرسودگی است.
جمعبندی
اگر مردم ایران امروز خستهاند، بهخاطر ضعف فردی نیست؛ نتیجه سالها ساختارهای ناکارآمد و سیاستهای فرساینده است.
قدرت واقعی از آن جامعهای است که اجازه نمیدهد خستگی، زبانش را ببرد و چشمش را ببندد.
بازگرداندن امید، زمان و آزادی، نه یک خواسته، بلکه حق طبیعی هر انسان است.
#مهساامینی #vvmiran @baschariyat #MahsaAmini