سقوط ارزش پول ملی؛ فقر، بیاعتمادی و بحران حاکمیت اقتصادی
پرسش سادهای در ذهن مردم تکرار میشود: چرا پول ایران، روزبهروز بیارزشتر میشود؟ پاسخ را باید در ترکیبی از بیکفایتی مدیریتی، فساد ساختاری، و غیبت شفافیت در نظام اقتصادی جستوجو کرد. تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید و نابودی اعتماد عمومی، چهرهی امروز اقتصاد ایران است.
اقتصاد در مسیر بیثباتی
ارزش پول ملی، آیینهی اعتماد مردم به دولت است. هنگامی که تصمیمهای اقتصادی پشت درهای بسته گرفته میشود و سیاستگذاری مالی بر پایهی شعار است نه علم، نتیجه چیزی جز سقوط ارزش ریال نیست. در واقع، بیثباتی سیاسی و تحریمها تنها بخشی از ماجرا هستند؛ بخش مهمتر، بیبرنامگی مزمن در مدیریت منابع، چاپ بیپشتوانه پول و تضعیف تولید داخلی است.
از سفره مردم تا فروپاشی اعتماد
کاهش ارزش پول یعنی کوچک شدن سفره مردم. کارگر، بازنشسته، معلم و کارمند هر روز فقیرتر میشوند، در حالیکه فاصله طبقاتی عمیقتر میشود. فقر مادی، در نهایت به فقر فرهنگی و اخلاقی میانجامد. جامعهای که هر روز درگیر بقاست، فرصتی برای رشد فکری و اجتماعی ندارد.
نقض حقوق شهروندی در سایه بحران اقتصادی
در اصل ۴۳ قانون اساسی ایران آمده است که نظام اقتصادی باید بر پایهی عدالت اجتماعی و رفع فقر و تبعیض باشد. اما وقتی ارزش پول ملی سقوط میکند و تورم سرسامآور زندگی مردم را نابود میسازد، این اصل نقض میشود. حق برخورداری از زندگی شرافتمندانه، جزو حقوق بنیادین بشر است و بیثباتی اقتصادی، نقض مستقیم همین حق است.
راه برونرفت؛ شفافیت و بازسازی اعتماد
بازگرداندن ارزش پول ملی، تنها با تغییر اعداد ممکن نیست. باید ساختارها اصلاح شود، پاسخگویی جایگزین شعار شود، و مردم دوباره احساس کنند که تصمیمهای اقتصادی به نفع آنها گرفته میشود. بدون شفافیت مالی، استقلال بانک مرکزی و مبارزه با فساد، هیچ سیاست ارزی پایدار نخواهد بود.
نتیجهگیری
پول ملی، فقط اسکناس نیست؛ نشانهی هویت، ثبات و امید یک ملت است. وقتی ارزش آن فرو میریزد، در حقیقت اعتماد مردم به حکومت و آیندهشان فرو میریزد. نجات ریال، در گرو بازگرداندن عقلانیت، عدالت و صداقت به اقتصاد ایران است.
