۱۳ آذر ۱۴۰۴

جمع‌آوری فرش‌های حرم کربلا و جایگزینی با فرش‌های عربستانی؛ تحلیل حقوق بشری و فرهنگی

تصمیم مدیریت حرم کربلا برای جمع‌آوری فرش‌های ایرانی و جایگزینی آن‌ها با فرش‌های وارداتی عربستانی، به‌دلیل ادعای «غصبی بودن پول خرید قبلی»، یک مسئله پیچیده حقوق بشری، فرهنگی و اجتماعی ایجاد کرده است. این اقدام، هم بر **حق مردم بر میراث معنوی و فرهنگی** تأثیر می‌گذارد و هم **شفافیت اقتصادی و مشارکت عمومی** را زیر سؤال می‌برد.

حذف نام «کوروش» از فروشگاه‌های افق کوروش در قم؛ بازتاب سیاست‌های هویت‌زدایی

حذف شدنِ نام «کوروش» از سردر بسیاری از فروشگاه‌های افق کوروش در قم، تنها یک تغییر ظاهری یا تجاری نیست؛ این پدیده بخشی از روندی گسترده‌تر در حذف نمادهای تاریخی و هویتی از فضای عمومی ایران است. این اتفاق، پرسش‌هایی جدی درباره نگاه رسمی به تاریخ، هویت ملی، و حق جامعه برای حفظ و استفاده آزادانه از میراث فرهنگی خود مطرح می‌کند.

بی‌آرتی‌خوابی در تهران؛ بازنمایی یک فقر آشکار و انکارشده

پدیده «بی‌آرتی‌خوابی» دیگر یک خبر گذرا نیست؛ آینه‌ای است از شکاف‌های عمیق اجتماعی و فقر ساختاری که در پایتخت ایران به شکلی عریان دیده می‌شود. خوابیدنِ شبانه در اتوبوس‌هایی که باید برای حرکت، نه برای زیست، طراحی می‌شدند؛ نتیجهٔ سال‌ها بی‌توجهی به شأن انسانی، کرامت شهروندان، و ناکارآمدی سیاست‌های حمایتی است. آنچه امروز رخ می‌دهد تنها یک معضل اجتماعی نیست؛ یک زنگ خطر جدی حقوق بشری است.

۱۱ آذر ۱۴۰۴

ارائه‌ی اینترنت طبقاتی در دانشگاه تهرانی ماهنامه خط صلح – کتاب‌های فرهنگ اصطلاحات تخصصی هر حوزه‌ای را که ورق بزنید، اثری از اصطلاح «اینترنت طبقاتی» و معنای دقیق آن پیدا نخواهید کرد. حاکمان جمهوری اسلامی اما با اجرای این پروژه در طی حدود ۲۰ سال اخیر، جامعه‌ی کاربران اینترنت در ایران را ناچار به گزینش اصطلاحی برای توصیف آن کرده‌اند. اینترنت طبقاتی، پروژه‌ یا بهتر است بگوییم پروژه‌هایی را توصیف می‌کند که در مقاطع مختلف، دسترسی‌های ویژه به اینترنت برای گروه‌های اجتماعی گوناگون ایجاد کرده است و همواره ایجاد می‌کند. این دسترسی‌های ویژه می‌توانند به پهنای باند بالاتر، فیلترینگ محدودتر یا حتی قیمت‌های پایین‌تر اینترنت مربوط باشند. ذات اینترنت طبقاتی اما با هرکدام از این‌ها تغییر نمی‌کند. زمانی که حاکمان تشخیص می‌دهند گروهی برخلاف اکثریت جامعه می‌تواند به سایت‌های فیلترشده دسترسی داشته باشد یا گروهی نیاز به اینترنت ارزان یا رایگان دارد، اینترنت طبقاتی نمود پیدا می‌کند، حتی اگر مسئولان جمهوری اسلامی بار سنگین این اصطلاح را به گردن نگیرند. محدودیت اینترنت ۱۲۸کیلوبیت بر ثانیه و رانت دانشگاهیان طبقاتی شدن دسترسی به اینترنت آزاد در ایران، سابقه‌ای تقریباً به اندازه‌ی ورود اینترنت پهن‌باند به کشور را دارد. آبان ماه سال ۱۳۸۵ بود که سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی، به شرکت‌های ارائه‌دهنده‌ی اینترنت ثابت‌ پهن‌باند ابلاغ کرد که حق ندارند سرویسی با سرعت بیش‌تر از ۱۲۸کیلوبیت بر ثانیه به مشترکان خانگی خود عرضه کنند. این سازمان در ابتدا هیچ دلیلی برای محدودیت اعمال‌شده ذکر نکرده بود، اما پس از فشار رسانه‌ها، حسام‌الدین عرب‌زاده، مدیر روابط عمومی وقت این سازمان، کمبود پهنای باند اینترنت را دلیل محدودیت ۱۲۸ کیلوبیت اعلام کرد. این در حالی بود که بنا به گفته‌ی مدیرعامل وقت شرکت مخابرات ایران که آن زمان هنوز اصطلاحاً «خصوصی» نشده بود، ظرفیت پهنای باند کشور هیچ مشکلی برای ارائه‌ی سرویس‌هایی با سرعت بالاتر از ۱۲۸کیلوبیت بر ثانیه نداشت. از سویی سازمان تنظیم مقررات ارتباطات دولت احمدی‌نژاد گفته بود این محدودیت تا زمانی پابرجاست که پهنای باند «ساماندهی» شود. به تدریج اما این محدودیت برای دانشجویان و اعضای هیات‌علمی دانشگاه‌ها برداشته شد و این افراد می‌توانستند با ارائه‌ی کارت دانشجویی و کارت عضویت هیات‌علمی دانشگاه از سرویس‌هایی سریع‌تر از ۱۲۸کیلوبیت بر ثانیه بهره‌مند شوند. اصلاح‌طلبان جا پای احمدی‌نژاد می‌گذارند اصلاح‌طلبان به‌عنوان جدی‌ترین منتقدان دولت احمدی‌نژاد، به درستی دل خوشی از محدودیت اعمال‌شده بر اینترنت نداشتند. با شروع به کار دولت مورد حمایت آن‌ها در سال ۱۳۹۲، زمزمه‌هایی برای باز شدن نسبی فضای سیاسی و اجتماعی شنیده می‌شد. با وجود این‌که محدودیت ۱۲۸کیلوبایت در سال‌های آخر منتهی به دولت حسن روحانی با سخت‌گیری کم‌تری اعمال می‌شد، اما در نهایت دولت در سال ۹۴ بود که این محدودیت را به صورت رسمی لغو کرد. حالا حدود ۲۰ سال از دوره‌ای که محدودیت تبعیض‌آمیز ۱۲۸کیلوبیت اعمال شده می‌گذرد. در این فاصله اینترنت در ایران فراز و نشیب‌های زیادی را طی کرده و حالا به‌نوعی به همان نقطه‌ای رسیده است که سال ۸۵ بود. اصلاح‌طلبانی که در دوره‌ای احمدی‌نژاد را به خاطر محدودیت ۱۲۸کیلوبیت مورد انتقاد قرار می‌دادند، حالا بعد از ۲۰ سال دولت مورد نظر خود را با همه‌ی چندپارگی‌هایش به پاستور برده‌اند و لباس جدیدی بر تن اینترنت طبقاتی کرده‌اند. رفع فیلتر یوتیوب برای دانشگاه‌ها محدودیت‌های اینترنت در ایران کار را به جایی رسانده که پیش از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، هر دو طیف سیاسی شعارهایی برای بهبود وضعیت می‌داد. مسعود پزشکیان نیز رفع فیلتر شبکه‌های اجتماعی را در صدر وعده‌های خود در حوزه‌ی اینترنت قرار داد. حال با گذشت حدود یک سال و نیم از عمر دولت او، تنها پیام‌رسان واتس‌اپ و فروشگاه گوگل‌پلی رفع فیلتر شده‌اند. این مسئله تاثیر قابل توجهی بر استفاده‌ی کاربران از فیلترشکن نگذاشته است. طبق گزارش انجمن تجارت الکترونیک تهران که مردادماه ۱۴۰۳ منتشر شد، هنوز ۸۶ درصد کاربران اینترنت در ایران از فیلترشکن استفاده می‌کنند. در شرایطی که خبری از رفع فیلتر پلتفرم‌های پرکاربر مانند تلگرام، اینستاگرام و یوتیوب شنیده نمی‌شود، دولت پزشکیان راهکار جایگزینی را برگزیده که تبعیض در دسترسی به اینترنت آزاد را عمیق‌تر می‌کند. رفع فیلتر یوتیوب در دانشگاه تهران تازه‌ترین مرحله‌ی اجرای پروژه‌ی تبعیض‌آمیز اینترنت طبقاتی است. اگر زمانی مدیران احمدی‌نژادی کافی نبودن پهنای باند اینترنت را بهانه‌ی محدودیت قرار می‌دادند، حالا مسئولان دولت مسعود پزشکیان، «نیازهای پژوهشی و آموزشی» دانشگاه‌ها را دلیل رفع فیلتر یوتیوب برای دانشجویان و اساتید عنوان می‌کنند. به سخنان فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، دقت کنید: «این دسترسی‌ها [رفع فیلتر برای دانشجویان] به جهت طولانی شدن فرایند رفع فیلتر و بر زمین ماندن نیازهای دانشگاه‌ها ایجاد شد وگرنه دولت هیچ اعتقادی به اینترنت طبقاتی ندارد.» همان‌طور که گفته شد از زمانی که اصطلاح اینترنت طبقاتی رایج شد، نه وزرای دولت ابراهیم رئیسی و نه مسئولان دولت پزشکیان، بار این اصطلاح را نپذیرفتند، اما در عین حال یکی پس از دیگری بخش‌های جدید پروژه را به اطلاع رسانه رساندند. درست مانند قصابی که در هنگام ذبح کردن دام به دوربین زل بزند و تاکید کند که اعتقادی به رژیم گیاهی گوشت‌خواری ندارد. طبقه با دو معنا بخش «طبقاتی» در ترکیب اینترنت طبقاتی به طور مستقیم و دقیق، ارجاع به مفهوم طبقه به آن معنی که در میان متفکران چپ‌گرا رایج است ندارد. خبرنگاران یکی از گروه‌های بزرگی هستند که به راحتی به اینترنت بدون فیلتر دسترسی پیدا می‌کنند، اما عمدتاً در میان اقشار کم‌درآمد قرار می‌گیرند و همیشه این‌طور نیست. در برخی موارد طبقاتی بودن اینترنت طبقاتی معنایی نزدیک به مفهوم رایج و تخصصی آن داشته است. به عنوان مثال ارائه‌ی اینترنت بدون فیلتر به کسب‌وکارهای فعال در حوزه‌ی اقتصاد دیجیتال یکی از آن موارد است. در این موارد سود بخشی از اقتصاد مستقیماً از محدودیت‌های اینترنت در خطر قرار گرفته بود و حاکمیت تصمیم گرفت برای احیای وضعیت این طبقه‌ی منتفع و بعضاً نزدیک به نهادهای انقلابی، اینترنت بدون فیلتر در اختیارشان قرار دهد. وضعیت آموزش عالی در ایران و طبقاتی‌شدن دسترسی داوطلبان ورود به دانشگاه و آکادمی، یکی از نمودهای دیگر این وضعیت است؛ وضعیتی که در آن افراد به‌واسطه‌ی ثروت‌شان در میان گروه‌های بهره‌مند از اینترنت آزاد قرار می‌گیرند. دانشگاه برای ثروتمندان، فیلترینگ برای فقرا فیلترینگ یوتیوب در ابتدا در دانشگاه تهران برداشته شد. اندکی پس از آن «شرق» گزارش داد که این اتفاق به دانشگاه‌های بهشتی، امیرکبیر، علامه، اصفهان، علوم تحقیقات، شیراز و تبریز نیز تسری پیدا کرده است. در میان این لیست نام هفت دانشگاه دولتی و یک واحد دانشگاه آزاد که عموماً اقشار ثروتمند از پس هزینه‌هایش برمی‌آیند دیده می‌شود. نگاهی به آمارها نشان می‌دهد که دسترسی به دانشگاه‌های دولتی که بخش عمده‌ی ظرفیت آن‌ها رایگان است نیز در سال‌های اخیر در انحصار طبقات برخوردار قرار گرفته است. ارزیابی‌های مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد که حدود ۳۷ درصد جمعیت دانشجویان به دهک‌های ۹ و ۱۰ یعنی دو دهک پردرآمد تعلق دارند، در حالی که تنها ۷ درصد دانشجویان از دهک‌های ۱ و ۲ یعنی کم‌درآمدترین‌ها می‌آیند. رئیس دانشگاه تهران نیز به‌تازگی اعلام کرده بود که بیش از نیمی از دانشجویان این دانشگاه از سه دهک پردرآمد جامعه هستند. نگاهی به رتبه‌های برتر کنکور در سال‌های اخیر نیز این وضعیت را تایید می‌کند. بر اساس گزارش «خبرنامه‌ی دانشجویان ایران» حدود ۸۵ درصد دانش‌آموزان در مدارس دولتی تحصیل می‌کنند و تنها ۱۵ درصد به مدارس غیرانتفاعی می‌روند. با وجود این دانش‌آموزان مدارس دولتی فقط ۲.۵ درصد رتبه‌های برتر کنکور را کسب می‌کنند و ۹۷.۵ درصد باقی‌مانده به داوطلبانی می‌رسد که در مدارس غیردولتی تحصیل کرده‌اند. این گزارش ابعاد فاجعه‌بارتری از کالایی شدن آموزش در ایران را نیز نمایان می‌کند. طبق آمارهای اعلامی دهک اول تنها ۱.۳ درصد از ظرفیت رشته‌های پزشکی و دندانپزشکی در کنکور ۱۴۰۲ را اشغال کرده و ۸۶ درصد به سه دهک ثروتمند رسیده است. در رشته‌ی برق دانشگاه شریف اوضاع از این هم وخیم‌تر است. دهک‌های ۱، ۲ و ۳ هیچ سهمی از این رشته و دانشگاه نداشته‌اند، در حالی که ۶۰ درصد دانشجویان برق شریف به دهک دهم یعنی ثروتمندترین افراد جامعه تعلق دارند. *** در این شرایط که دولت از حوزه‌هایی مانند آموزش پا پس کشیده و سعی می‌کند هر ساله سهم هزینه‌های خود در آن را کاهش دهد، آموزش عالی به کالایی منحصر به طبقات ثروتمند تعلق می‌گیرد. حال با رفع فیلتر یوتیوب برای دانشجویان عمدتاً مرفه، عملاً اینترنت آزاد نیز به عنوان اشانتیون پکیج کالای موسوم به آموزش عالی در اختیار طبقاتی قرار می‌گیرد که قدرت پرداخت بهای آن را دارند. FacebookTwitterاشتراک
در ضرورت یک هوشیاری تاریخی در برابر موج ویرانگر نوکیسگی
ماهنامه خط صلح – آن‌ها نمی‌دانند با پول‌های بادآورده چه کنند و چگونه همگنان و دوستان و آشنایان و مردم کوچه و بازار را مجاب نمایند، که پله‌های ترقی و تمدن و مکنت و ثروت را به‌سرعت برق و باد بالا رفته و اینک در زمره‌ی اشراف و اعیان افسانه‌ای درآمده‌اند. گاه در مراسم عروسی و عزا جلوه‌هایی بدیع از توان مالی خود را به نمایش می‌گذارند، گاه مردم را با دیدن اتومبیل‌های عجیب و گران‌قیمت دچار بهت و شگفتی می‌کنند، گاه سلیقه و مد بنگاه‌های آمریکایی، اروپایی و ترکی را که به‌خوبی از پول بی‌حساب و سلیقه‌ی بدوی آن‌ها خبر دارند در خانه‌ها و باغ‌ها و ویلاها و مراسم مذهبی خرج می‌کنند و دستاوردهای هنری بشر را که به خون دل و رنج مداوم و عرق جبین پدید آمده، می‌خرند و به‌واسطه‌ی فضای مجازی‌، با تفاخر، به مردمی که برای سرپناه و نان و نان‌خورش معطل مانده‌اند، مزورانه، می‌فروشند. گاه بر طبیعت و محیط زیست به مدد پول سلطه یافته و آن‌را به‌شکل زننده‌ای عذاب می‌دهند؛ جنگل‌ها و کوه‌ها و مراتع را برای ویلاسازی ویران می‌کنند، رودخانه‌ها و چشمه‌ها را به اسارت می‌برند، ساحل دریا را تصرف می‌کنند، هوا را بی‌محابا برای سود خود، آلوده می‌کنند و در خانه‌هایشان شیر و ببر و تمساح و آثار هنری و کلکسیون اتومبیل و موتورسیکلت، نگه می‌دارند؛ از آن‌رو که اشیایی گران‌قیمت هستند، خدم و حشم به امور خود می‌گمارند اما از حقوق ابتدایی محروم‌شان می‌کنند. آنان که در عزیمت غافلگیرانه از اعماق جامعه به سطوح بالا، گیج و منگ و برهنه از کیستی و چیستی خود شده‌اند، پول را یگانه عوض ممکن برای سودا با هویت جدید می‌دانند و همه‌ی ارکان هستی خود را به‌نحو زننده‌ای با آن پیوند می‌زنند. آن‌ها نوکیسگان‌اند؛ محصول بلافصل اقتصاد بیمار در حاکمیت اسلام سیاسی. میهمانان مقرب سفره‌ی جمهوری اسلامی که متاعشان از خرید اموال عمومی در فرایند متقلبانه‌ی خصوصی‌سازی یا از محل رانت‌های دولتی و ابداعات ویژه‌ی نظام اسلامی برای بردن مال مردم، هم‌چون ارز ترجیحی، قاچاق سوخت و کالا، وام‌های کلان بلاعوض، بودجه‌های ایدئولوژیک، سهم دلالی معاملات دولتی و غیره، به‌دست آمده است، به‌عبارت دیگر در مملکتی که کولبران یخچال و ماشین لباسشویی بر پشت می‌بندند و از کوه‌های مرزی به ایران می‌آورند، که معیشت خانواده را تامین کنند اما به تیر غیب ماموران غیور مرزی کشته می‌شوند، یا در بلوچستان پاسداران مرزبان، با شلیک گلوله به سوخت‌برانی که نانشان با مرگی فجیع پیوند خورده است، آتش‌بازی‌های هیجان‌انگیز به‌راه می‌اندازند، در جایی‌که امکان تحرک طبقاتی هرروز کم‌تر و رویاهای فرودستان برای داشتن یک زندگی معمولی، خاموش‌تر می‌شود و امید به عزیمت از حاشیه به مرکز محو می‌گردد، آقازاده‌ها، با اتومبیل‌های افسانه‌ای در خیابان‌ها مسابقه می‌دهند و وقتی رهگذران بینوا، قربانی بازی آن‌ها می‌شوند، فریاد می‌زنند: «کشتیم که کشتیم دیه‌اش را می‌دهیم». (۱) در گذشته تصاحب سرمایه‌ی اقتصادی، سبب تولید نوع خاصی از سبک زندگی، فرهنگ، ادب، زیبایی‌شناسی در هیات سرمایه‌ی نمادین می‌شد که در روندهای ساختارمند با زندگی مردم فرودست در هم می‌آمیخت. اشراف، ثروت را یک فضیلت مقدر می‎دانستند و ملزومات فرهنگی آن‎را به مردم تحمیل می‎کردند و با سرمایه‎ی نمادینی که می‎اندوختند، مشروعیت خود را به مردم می‌قبولاندند، اما در ادبیات نمایشی جمهوری اسلامی، ثروت‌اندوزی، اشرافیت و زیستن در رفاه و آسایش مذموم، ناپسند و مکروه است، اما حاکمان در خفا به‌شکل غیر اخلاقی بر دارایی مردم سلطه یافته و آن‌را غارت می‌کنند و بر هم می‌انبارند. زیستی تجملی و پرهزینه پیشه می‌کنند، درمانشان در کشورهای اروپایی صورت می‌گیرد، ویلاهای جواهرنشان می‌سازند و از هرچه شاه و سلطان است، در تجمل سبقت می‌گیرند، سپس در تریبون‌ها، مردم را به خوردن «اشکنه» توصیه می‌کنند. در این نقطه‌ی تاریخی است که حاکمیت دروغ و دزدی، جامعه را دچار بحران‌های اخلاقی می‌کند، زبان را آلوده، بنیان‌های ادب و هنر را خدشه‌دار و فرودستان را در معرض مخاطرات جدی فرهنگی قرار می‌دهد. در یک روند بیمارگونه، فرزندان این حاکمان، که گمان می‌کنند ثروت بی‌حساب، قدرت بی‌حساب به بار می‌آورد، پرده‌های دروغ پدران را به یک ضربه از هم دریده، نقاب و حجاب برمی‌دارند و در برهوتی که برمی‌سازند، کمدی سیاه ثروتمندان بی‌فرهنگ را اجرا می‌کنند. قصه‌ی کوتاه نوکیسگی، از طریق ارجحیت‌دادن به مال‌اندوزی بر اخلاق و تبدیل ثروت به ابزاری برای نمایش برتری و نفوذ سیاسی و اجتماعی، به‌طور فعال در تخریب ارزش‌های اجتماعی و تحمیل سلطه‌ای غیر اخلاقی بر جامعه نقش دارد. پیر بوردیو، جامعه‌شناس شهیر فرانسوی، نوکیسه‌ها را در چارچوب نظریه‌ی «سرمایه» و «تمایز» تحلیل می‌کند. بر این اساس، نوکیسه‌ها سرمایه‌ی اقتصادی دارند، اما سرمایه‌ی فرهنگی و ذوق و سواد و تحصیلات و سلیقه و آداب معمول تاریخی طبقات بالاتر را ندارند. همین نابرابری سرمایه‌ها باعث می‌شود سبک زندگی‌شان «نمایشی»، «اغراق‌آمیز» و فاقد ظرافت نمادین باشد. نوکیسه برای جبران این کمبود، به مصرف بیمارگونه و خرید کالاهای لوکس متوسل می‌شود تا فاصله‌ی فرهنگی را پنهان کند. اما چون «هابیتوس» یا همان عادت‌های درونی‌شده‌ی طبقات بالا را درونی نکرده است، تقلیدش همیشه ناپخته و گاه مضحک به‌نظر می‌رسد. بر این اساس، نوکیسه‌ها نشانه‌ای از شکاف میان پول و فرهنگ‌اند: ثروتمند، اما بی‌ریشه در نظم نمادین طبقه‌ی بالا. گئورگ زیمل، جامعه‌شناس برجسته‌ی آلمانی در تحلیل «تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ها» یا همان نوکیسه‌ها، معتقد است که این افراد در نقطه‌ای میان دو جهان ایستاده‌اند، از یک‌سو گذشته‌ای تهی از قدرت و منزلت دارند و از سوی دیگر ناگهان به منابع تازه‌ی ثروت، دست یافته‌اند. همین فاصله‌ی میان «هویت کهنه» و «موقعیت نو» آنان را گرفتار نوعی تقلای دائمی می‌کند. نوکیسه برای تثبیت جایگاهش می‌کوشد رفتار، زبان، ظاهر و حتی سلیقه‌ای را تقلید کند که به‌گمانش نشانه‌ی طبقات بالاتر است. اما این تقلید، چون ریشه در تجربه‌ی زیسته ندارد، اغراق‌آمیز و نمایشی می‌شود. از نگاه زیمل، نوکیسه‌ به‌جای این‌که «بودن» را بیاموزد، درگیر «نشان‌دادن» می‌شود، زیرا منزلت تازه‌اش هنوز درونی نشده است و از بیرون باید مدام تایید شود. به همین دلیل، نوکیسه‌ها بیش از دیگران به کالا، تجمل و نمادهای مصرفی وابسته‌اند. زیمل این رفتار را نه از سر ضعف فردی، بلکه پیامد «اقتصاد پولی» و «فرهنگ ظاهرگرا» می‌داند، فرهنگی که ارزش را در نماد می‌سنجد نه در کیفیت درونی. به‌زعم او، نوکیسه آینه‌ای است که نشان می‌دهد جامعه چگونه منزلت را از راه نمایش می‌سازد، و همین نمایش دائمی، سرنوشت او را به تناقضی پنهان گره می‌زند: داشتن بسیار، و آرامش اندک. نوکیسه‌ها در تلاشی مرگبار، کشوری را که در سایه‌ی نزدیک به پنجاه سال حکم‌رانی ایدئولوژیک اسلام سیاسی به تباهی کشیده شده است، از آخرین بقایای شرافت و اخلاق، اعتماد و سرمایه‌ی اجتماعی تهی می‌کنند و فرهنگ غارت‌گری، مفت‌خواری و بیکارگی و قلدری را رواج می‌دهند و اسباب سلطه و انقیاد بشر را مستقر می‌سازند. جامعه باید راهی برای عبور از این افت فرهنگ و ادب و هنر و اخلاق و بنیان‌های همبستگی اجتماعی بیابد. شاید ایستادن بر سر پیمانی که در آبان ۱۳۹۸ یا پاییز ۱۴۰۱ به خون مردم آغشته و اسارت و دربه‌دری، بسته شد و وفاداری به آرمان‌های واقعی آن مردم و توسل به ادبیات و هنر و فرهنگ مردمی ایران، گریزگاهی از این شر مسلم رقم بزند. پانوشت‌ها: ۱- کشتیم که کشتیم دیه‌شو می‌دیم! / نظر شما درباره‌ی این فیلم چیست؟، جامعه‌ی خبری تحلیلی الف، ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸.

جمع‌آوری فرش‌های حرم کربلا و جایگزینی با فرش‌های عربستانی؛ تحلیل حقوق بشری و فرهنگی تصمیم مدیریت حرم کربلا برای جمع‌آوری ...